مهدي مهدي ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

مهدی جون معجزه ای از سوی خدا

عکس های جدید

سلام مهدی عزیز قربونت بشم تاخیر منو ببخش از اینکه عکساتو نذاشتم آخه گوشیم رو فلش کردم همه عکسها پاک شده بود خلاصه با کلی دردسر عکسها را برگردوندم .عکسای نازتو ببین قربونت برم گلم . عزیزم ببین چه اخمی داری خیلی عصبانی هستی وروجکم داری می خندی قربون چشمای نازت برم فکر کنم خیلی خوابت گرفته ...
25 شهريور 1392

لحظه به لحظه تا تولد

سلام وروجك الان من با خاله بهشته تماس گرفتم گفت همين الان يعني ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه تو و ماماني رو با هم بردن تو اتاق عمل لحظه شماري مي كنم تا مهربونم بياي براي سلامتي تو و مامان جون به نيت پنج تن پنج تا عم يجيب ... مي خونم .بازم بر مي گردم.خاله ندا ...
9 شهريور 1392

تولد

سلام مهدي عزيزم امروز نهم شهريور هزارو سيصدو نودو دو تو عزيزم به دنيا مي ياي و. الان ساعت يازده هست كه مامان جون رو تخت بيمارستان منتظره كه ببرنش براي عمل سزارين تا تو عزيزم پا به اين دنيا بذاري. بابا جون و خاله جون بهشته و عزيز جون (مامان مامان) هم پشت در منتظر تو هستن. آجي پرستو هم خونه مواظب نيكي جون آبجي كوچولوت هست. ببخشيد كه من (خاله ندا ) و خاله فرشته نتونستيم بياييم آخه اونجا خيلي شلوغ مي شد ولي به محض اينكه به دنيا اومودي مي يايم پيشت عزيز دوست داشتني . وقتي كه به دنيا اومدي مي يام و برات ساعتشو مي ذلرم قربونت خاله ندا ...
9 شهريور 1392

ایجاد وبلاگ

سلام مهدی عزیزم . من خاله ندا هستم این وبلاگ و تاریخ ٢/٠٦/٩٢ برایت درست کردم تا خاطرات خوش  دوران نوزادی و کودکی  رو مامان گلی و بابا ابراهیم برات بنویسن و وقتی بزرگ شدی  بخونی و لذت ببری و بقیه مطالب را  خودت بنویسی دوستت دارم برای همیشه. ...
3 شهريور 1392

سونوگرافی

سلام مهربونم.امروز مامان جون بعدازظهر سونوگرافی نوبت داشت . تا ببینه وروجکش در چه وضعیته.خدا روشکر سونوگرافی خوب بود و دکتر گفت شنبه ٩/٦/٩٢ نی نی ما بدنیا می یاد. ...
3 شهريور 1392

بدون عنوان

  پسرم اگرچه با سختی بدستت آوردم اگرچه انتظار زیاد کشیدم اگرچه گاهی از دست زمین و آسمون شاکی میشدم اگرچه گاهی یه کوچولو از خدا جون دلگیر میشدم اگر چه و اگرچه و اگر چه های بسیار اما پایان تمام اگرچه هایم وچود نازنینت بود   ...
2 شهريور 1392

بدون عنوان

روزی که صدایت ....تپش قلب کوچکت                        در وجودم طنین انداز شد .... تپش های قلبم هماهنگ با تپیدن قلب کوچکت                        من را در اوج عشق ....... به خدا رساند ...
2 شهريور 1392

بدون عنوان

معجزه ی شگفت خداوند در برابر دیدگانم. باشد برای سال ها بعد که شاید خاطرها،خاطره ها را از یاد برده باشند که شاید دیگر قصه گویی نمانده باشد... ...
2 شهريور 1392